دالغا دالغا

وبلاگ حاقیندا
نازلی شیرین دیل واریم ، ئوزگه دیله یازمارام

دوغراسالاردا منی اُوز دیلیمی آتمارام

جنتی وئرسز منه ، دونیانی ساتساز منه

من آنامین ناز دیلین باشقا دیله ساتمارام

شهریاریم دوز دییب قاتما دیلین دیللره

من بو گوزل تورک دیلین آیری دیله قاتمارام

باخ بو دیلین سایه سی ، گزدی آدیم دیللره

اولماسا گر بو دیلیم هئچ یئره من چاتمارام

اوندا کی من اولموشم قورلایین اوز یوردوما

چون بودور عادت منیم ئوزگه یئره یاتمارام

قبریمین اوستونده سیز تورکی بو شعری یازین

اوز دیلیمی آتمارام ، باشقا دیله ساتمارام

آخرین مطالب

یا حسین

چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ۰۵:۲۳ ق.ظ
یا حسین(ع)

تا آتش اشراره حسین خیمه سی یاندی

گون باتدی، عدو یاتدی، شفق قانه بویاندی

 

فریاد و فغان جوهر ذراته داغیلدی

آوای حسین وای اودی هر یاندا عیاندی

 

بو ماتم عظماییده لاهوتیله ناسوت

حیراندی، پریشاندی و انگشت به دهاندی

 

تنها نه قرا پوش اولوب کعبه بو غمده

ناقوس کلیساده ده فریاد و فغاندی

 

خون حق و ناحق توکولوب کرببلایه

شرحی مرج البحر و لایلتقیان دی

 

تکفیر ایلمه گر دیسم الله حسین دور

واللهی و بالله،  او همین و بو هماندی

 

من چکمرم ال دامن شاه شهدا دن

شاه شهدا دامنی ما فوق جناندی

 

ایکاش اولا بیضا سر کویینده غباری

هر چند کی بیضا ید بیضای زماندی

(میرزا صادق"بیضای اردبیلی")


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۲۴
سهیل تسوج سهیل

نظرات  (۱۶)

منم و چند تا قناری با یه زندگی ساده
یه درخت بید و سایه اش همینم واسه م زیاده

منم و یه آشیونه که فقط اسمشه خونه
یه نهال گل نداره همینم واسه م زیاده

شده قلبم همین خونه با فضای عاشقونه
این فقط عشقه که هر روز به رگام خون میرسونه

منم و یه گلدون گل روی طاقچه ی اطاقم
شده این گلدون کوچیک وسعت تمام باغم

نه گله از بیش و از کم ، نه گله از دل پر غم
دوست دارم همین که دارم با تمام اشتیاقم

منم و چند تا قناری با یه زندگی ساده
یه درخت بید و سایه ش همینم واسه م زیاده
نمی توان زمان را با روزها شماره کرد ،
بدان سان که پول را با ریال و تومان شماره می کنند ،
زیرا ریال ها همه مثل هم هستند ،
حال آن که هر روز و حتی هر ساعت با روز و ساعت دیگر متفاوت است !
سلام. عوض ما عزاداری کنید. قبول باشه
ایستادن بهانه می خواهد
مثل فندکی ، که سیگار را بهانه می کند
تا پشت زمین گرم بماند
مثل باد ، که آسیاب را بهانه می کند
تا برای روسریت آوارگی کند
مثل مترسک دیوانه ای
که پایش را در یک کفش کرده
مراقب کویر بماند
مثل مترسک شاه !
باد ها عطر خوش سیب تنش را بردند

زخم ها لاله ی باغ بدنش را بردند

نیزه‏ ها بر عطشش قهقهه سر مى‏دادند

خنده‏ ها خطبه ی گرم دهنش را بردند

این عطش یوسف معصوم کدامین مصر است

که روى نیزه بوى پیرهنش را بردند؟

تا که معلوم نگردد ز کجا مى‏آید

اهل صحراى تجرد کفنش را بردند

دشنه‏ ها دور و بر پیکر او حلقه زدند

حلقه‏ ها نقش عقیق یمنش را بردند

چهره‏ ها یا همه زردند و یا نیلى رنگ

شعله‏ ها سبزى رنگ چمنش را بردند

بت پرستان ز هراس تبر ابراهیم

جمع گشته تبر بت شکنش را بردند

باد ها سینه زنان زودتر از خواهر او

تا مدینه خبر سوختنش را بردند

یوسف، آهسته بگوئید نمیرد یعقوب

گرگ ها زوزه کشان پیرهنش را بردند
مرا درد و مرا درمان حسین(ع) اســت
مـرا اول مـــــــرا پایان حسین(ع) است
دل هر کـس به ایمانی سرشتـــــه
مرا هم دین و هم ایمان حسین(ع) است
همه عالم به اذن حق تعالــــــــــی
چو عبدی سر به فرمان حسین(ع) است
بهشت و جنت و فردوس اعــــــلاء
همه معلــــــــــول پیمان حسین(ع) است
برای هر دلی جانان و جانـــــــــــی
مرا هم جان و هم جانان حسین(ع) است
عقول جن و انس و هم ملائــــــک
به حقِ حق که حیران حسین(ع) است
چو خواهم روضه ی رضوان به فردا
که من را روضه ی رضوان حسین(ع) است
چرا عالم ز جانش نـــــــــــاله دارد
مگر او هم پریشان حسین(ع) است
اگر خواهی ز حال عبد مســــــکین
خوشا حالش که مهمان حسین(ع) است

ایام سوگ و ماتم سیدالشهدا تسلیت باد !
آیا کسی هست تا یاری اش کنم !
کاش بدانیم که این آخرین دعوت او نیست
لیکن
شاید آخرین فرصت ما باشد ...
سلاملار و سایغیلار
یئنی بیر ناغیل ایلا یئنی لندیم.
اونملی اونرلرینیز ایله منی بو یولدا یاردیم ائده بیله رسینیز.
اللرینیزه و دوشونجه لرینیزه ساغلیق
پیکت را بالا بگیر ، تا همین یک شب را

به سلامتی تمام دروغ ها ، در فال هم برقصیم

حرف های من ، از چشم های تو سر دربیاورد

و چشم های تو ، آنقدر به آسمان خط بدهد

که بزنیم زیر تمام اسطوره ها

و به حرمت دلی که پنجاه پنجاه ، پای هم خون کردیم

یک شب را ، پر از ابر و انار کنیم

پر از

رنگین کمان و بادبادک ...
وقتی قرار است حرف های مرا ، از نامه های دیگری بخوانی

هوای پستچی بودن می کنم ...

برای مردی که نمی تواند سر صحبت با تو را ، از هیچ پاکتی باز کند

رسیدن ، معنای غریبیست

که پاهایش را به تسلسل رکاب عادت می دهد

جاده ها ، که توی جلدت بروند

وطنت ، از هیچ سه جلدی حساب نمی برد

و غروب هر جای دنیا را ، زمزمه می کنی !
۱۲ آذر ۹۱ ، ۰۷:۵۹ دانستنی ها (علی تیموری)
یا حسین.آپم
مهم نیست که روزگار و مردمانش چه بر سر ما می آورند ،
مهم آن است که با آن چه بر سر ما آورده شده چه می کنیم !
خواب می روم

پشت پلک های خمارت

روی موهایت که شب را زیر سرش دارد

من این پریشانی را با هیچ آسمانی ، هم دست نمی شوم

وقتی برای هر تارش

یک پود انگشت ، به اختلاف می افتند ...
از خودم که بمانم ، به تو می روم

تا با سیب ها هوای افتادن کنم

به اتفاق هایی که از دندان های تو سر در می آورد

زنبور می شوم با بوسه ای که به کشف کندو می رود

و از پتو ها ، خو می کنم به خواب هایی

که از چشم هایت ندیده ام ...
چیزی در پاییز هست
که خیال مرا
به تو گره زده
تا مست بخوابم ...
امام سجاد (ع) فرموده اند :

مَن قَنَعَ بِما قَسَمَ اللَّهُ لَهُ فَهُوَ مِن أغنَى النّاسِ

هر کس به قسمتى که خدایش داده قانع باشد ، همو ، بى ‏نیازترینِ مردم ‏است ...

شهادت حضرتش تسلیت باد !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی