دالغا دالغا

وبلاگ حاقیندا
نازلی شیرین دیل واریم ، ئوزگه دیله یازمارام

دوغراسالاردا منی اُوز دیلیمی آتمارام

جنتی وئرسز منه ، دونیانی ساتساز منه

من آنامین ناز دیلین باشقا دیله ساتمارام

شهریاریم دوز دییب قاتما دیلین دیللره

من بو گوزل تورک دیلین آیری دیله قاتمارام

باخ بو دیلین سایه سی ، گزدی آدیم دیللره

اولماسا گر بو دیلیم هئچ یئره من چاتمارام

اوندا کی من اولموشم قورلایین اوز یوردوما

چون بودور عادت منیم ئوزگه یئره یاتمارام

قبریمین اوستونده سیز تورکی بو شعری یازین

اوز دیلیمی آتمارام ، باشقا دیله ساتمارام

آخرین مطالب

ایستمیرم

چهارشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۱۰ ق.ظ
چون می گذرد غمی نیست    غم اگر ترکم کند   تنهای تنهایم

گئت گولوم گئت گوزلیم سن منه جان اولاسان ایستمیرم

عشوه لی سوگیلی جانان اولاسان ایستمیرم

پیس گونومده منی تک قویدون آمان نازلی گولوم

یاخجی گونومده منه مهمان اولاسان ایستمیرم

 


سهیلین  قدرینی بیلمدین اینجیدین اونی

او اولنن سورا گریان اولاسان ایستمیرم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۲/۰۲
سهیل تسوج سهیل

نظرات  (۱۲)

با اینکه در خطوط نفس هایم حضور داری و نگاه مستم جز تو را جستجو نمی کند ، با اینکه خورشید مهربانی ات روشن افزای همیشگی دل من است ، اما هنوز هم مشتاقم تا بدانم هنوز هم حاضری همه غم هایم را با یک لبخند عوض کنی ؟
تا آرامشی شبیه یک شامگاه کویری همه وجودم را فرا بگیرد ...
این روزها دوست دارم تسبیحی از ستاره به دست بگیرم و نام تو را که ذکر هر شب من است تکرار کنم ...
بیشتر به فکر دل بی قرار من باش !
۰۳ اسفند ۹۱ ، ۰۶:۳۵ تـنــ♥ـها
سلام ببخشید دیر اومدم شرمنده
۰۳ اسفند ۹۱ ، ۰۸:۲۴ تـنــ♥ـها
افتاب از همونجایی که قبلا در اومده بود در اومده !!!

همین اولی که تازه گذاشتی از بقیه بهتره
۰۳ اسفند ۹۱ ، ۰۸:۵۴ تـنــ♥ـها
مرسی عزیز

راستی اگه میشه موقع که نظر میزارین تو وب سایت آدرس سایتتونم بنویسین ممنون میشم
دلی دارم جهانی درد با او
حدیث مردم نامرد با او

هنوز از نو بهارانش خبر نیست
زمستانی همیشه سرد با او
شکی ندارم ابرهایی را که در اطراف چشمم پرسه می زنند دوست داری !
و من هر شب برای آمدنت جاده منتهی به چشمهایم را با همین ابرهای سرگردان می شویم ...
به من بگویید
فرزانه گان رنگ بوم و قلم
چگونه
خورشیدی را تصویر می کنید
که ترسیمش
سراسر خاک را خاکستر نمی کند ؟
چهار چیز است که نمی توان آنها را باز گرداند

سنگ ، پس از رها کردن

حرف ، پس از گفتن

موقعیت ، پس از پایان یافتن

و زمان ، پس از گذشتن
سلام عزیز همشهری... چن وقتی بود هم سرم شلوغ بود هم نتم قطع بود...

بله..سوزون دوزه دامادنان و باجمنان چوخ دولاندم , بستنی ده یدیم !

سویوغودا اوننان باهم یدوخ
یادم باشد وقتی آمدی سجاده ای را که هر شب فرشته ها بر آن نماز میخوانند نشانت دهم ،
همان سجاده ای که میزبان عطر نفسهای بهشتی توست ...
بی صبرانه منتظرم تا در شبهای خیال من طلوع کنی !
دوست دارم از چمدان لبخندی که انتظار دیدنت را می کشد بگویم و از آهوی مضطرب قلبم ، که جنگل نگاه تو را جستجو می کند .
و دوست دارم از برکه خیالم و ماهیانی که نام تو را می برند حرف بزنم و از چکاوک هایی که آمدنت را جشن گرفته اند .
هر شب خواب می بینم که آمده ای و من چمدان لبخند را گشوده ام و برایت شعر می خوانم ...
و هر صبح می بینم که چقدر خوشبو شده ام !
سلام
وبلاگ زیبایی دارید خیلی زیبا
پایدار باشید و سلامت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی